|
دوباره آقای گل جهان میشوم!
- دوباره آقای گل جهان میشوم!
روزنامه همشهری - مهرداد رسولی: قرارمان با نابغه ورزش ایران در میان هیاهوی میدان هفتمتیر است. یکی از پرازدحامترین نقاط شهر که شلوغی و سر و صدای سرسامآوری دارد و ما را که در جستوجوی آرامش هستیم، سر ذوق نمیآورد، اما برای کسی که بخش قابل ملاحظهای از زندگیاش را در محیط پرهیاهوی ورزش گذرانده شرایط عادی است. آمدهایم روبهروی یکی از نوابغ و مفاخر ورزش ایران بنشینیم و گفتگو کنیم، اما یافتن وحید شمسایی در یک جای آرام و خلوت یکی از سختترین کارهاست.
کسی که بهعنوان بازیکن در کانون بیشتر اتفاقات ریز و درشت فوتسال ایران بوده و در قامت مربی هم ترک عادت نکرده. وحید شمسایی، یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتسال شد و با کولهباری از تجربه توانست در نخستین تجربه مربیگریاش تیم تاسیسات دریایی را 3 دوره قهرمان لیگ فوتسال و یکبار هم قهرمان آسیا کند، اما این روزها کمی از فوتسال فاصله گرفته و درگیر بیزینس جدید شده است.
اما از وقتی فالکائو برزیلی عنوان آقای گلی جهان را از او ربوده آرام و قرار ندارد و در تب و تاب بازگشت به تیم ملی فوتسال و بازپسگیری عنوانی است که آن را نه برای خودش که متعلق به ایران میداند. شمسایی 10 سال در گلزنی بیرقیب بود و عنوان آقای گلی جهان را داشت، اما حالا در 43 سالگی باید پاشنه را ور بکشد و عنوانی که در غیابش از دست رفته را پس بگیرد.
در همان ابتدای گفتگو میگوید همین که برای مردم آقای گل باشم کافی است، اما رگههای جاهطلبی ذاتی چنان در صحبتهایش آشکار است که جای حرفی باقی نمیماند. با وحید شمسایی درباره سالهای دور و نزدیک زندگی ورزشیاش، عادتهای عجیب و غریبی که دارد و ماجرای بازگشتش به تیم ملی فوتسال گفتگو کردهایم.
شما هم مثل بسیاری از نوابغ ورزش ایران، ورزش را از کوچه و خیابانها شروع کردید و به مدارج بالا رسیدید. فوتبال را از کدام محله شروع کردهاید؟
فوتبال را در کوچه پسکوچههای خیابان گرگان شروع کردم. در آن سالها با بچههای محل گل کوچک بازی میکردیم و بعدها کوچه به کوچه و محله به محله مسابقه میدادیم. آن موقع با 2 تیر دروازه و یک توپ پلاستیکی یک صبح تا شب سرگرم میشدیم و ذوق میکردیم.
در زمینهای خاکی هم فوتبال بازی میکردید؟
بازی در زمینهای خاکی برای خودش حکایتی داشت. تهران زیاد زمینهای خاکی فوتبال داشت. آن موقع به زمین خاکی میدان آرژانتین که حالا به پارکینگ بیهقی تبدیل شده میرفتیم و در گرمای 40 درجه فوتبال بازی میکردیم. یک زمین خاکی هم سر خیابان سبلان بود که فوتبالیستهای زیادی مثل فرشاد پیوس و امیر قلعهنویی آنجا فوتبال بازی میکردند و اسمش را هم گذاشته بودند زمین سبلان، اما در مسیر اتوبان قرار گرفت و تخریب شد. یک زمین هم در مجیدیه شمالی بود، اما حالا دیگر هیچ خبری از آنها نیست. شرایط طوری شده که زمین خاکی نداریم که فوتبالیست نخبه در آن پرورش پیدا کند؛ بنابراین یا باید به استعدادهای ذاتی توجه کنیم یا فوتبال را به بچههای امروزی آموزش بدهیم.
البته ذائقه بچههای امروزی با نسلی که شما به آن تعلق دارید تغییر کرده است.
همینطور است. خیلی از بچههای نسل جدید در آپارتمان یا برج زندگی میکنند و ناخودآگاه به سمت بازیهای کامپیوتری کشیده شدهاند. شما کمتر نوجوانی را پیدا میکنید که عاشق ورزش باشد درحالیکه نسل ما ساعت 8 صبح به دکه روزنامهفروشی میرفت تا دنیای فوتبال بخرد و بداند در ورزش مملکت چه خبر است. یادم هست وقتی تیم محبوبمان بازیکن جدید میخرید 50 هزار نفر به استادیوم میرفت تا آن بازیکن را ببینند. ما عاشق فوتبال بودیم و گاهی اوقات که کتانی نداشتیم با پای برهنه و روی آسفالت داغ گلکوچک بازی میکردیم، اما حالا کار دست آکادمیها و مدارس فوتبال است.
اینکه نسل جدید فوتبالیستهای ایرانی در آکادمی و مدارس فوتبال آموزش ببینند چه ایرادی دارد؟
میتوانیم هر دو شیوه پرورش بازیکن در آکادمی و زمینهای خاکی را در کنار هم داشته باشیم. مثلا بازیکنانی مثل میلاد و مهرداد محمدی که هر دو به تیم ملی رسیدهاند فوتبالشان را از زمینهای خاکی دوراهی قپان شروع کردهاند و بازیکنان نخبه دیگری هم هستند که توسط مدارس و آکادمیها معرفی شدهاند.
باید کاری کنیم که دسترسی بچهها به زمینهای فوتبال که شهرداری در همه مناطق تهران ساخته کم هزینه و راحتتر شود.
اگر نوجوانها پولی نداشته باشند که بابت اجاره زمینهای فوتبال بدهند استعدادشان از بین میرود. همین حالا به تعداد انگشتان یک دست هم در تیم ملی بازیکن تهرانی نداریم، چون استعدادها از زمینهای خاکی شهرستانها میآیند.
زمینهای خاکی پایتخت را که نمیشود احیا کرد، پس تکلیف چیست؟
باید سیستم استعدادیابی را قویتر کنیم. امیدوارم مدارس فوتبالی که کارشان کشف و تربیت بازیکن نخبه است صرفا دنبال پول نباشند.
اگر در شرایط فعلی زندگی میکردی باز هم بهترین بازیکن فوتسال جهان میشدی؟
من همیشه یک زندگی چند وجهی داشتهام. مثلا مدرسه را برای زنگ ورزش و فوتبال گل کوچک در حیاط مدرسه دوست داشتم.
وقتی نتوانستم تحصیلاتم را ادامه بدهم به سمت بازار کار سوق پیدا کردم، اما بعد از مدتی فوتبال داخل سالن را شروع کردم و حالا هم دوباره دنبال کسب و کار هستم. هر کدام از این فراز و فرودها برای من یک تجربه تازه بود که اگر برایم رخ نمیداد شاید وحید شمسایی نمیشدم.
وقتی با وحید شمسایی گفتگو میکنیم نمیتوانیم درباره فوتسال ایران نظرش را جویا نشویم. مهمترین مسئله فوتسال این است که فضای پرتنشی دارد و وحید شمسایی هم در کانون این تنشها قرار داشته است. چرا در فوتسال اینقدر سر و صدا زیاد است؟
فکر میکنم این سر و صدا و هیاهو مختص فوتسال نیست. والیبال و بسکتبال هم که ورزش دانشجوها و تحصیلکردههاست، سال قبل مدام با درگیری و خشونت مواجه بود. انگار در ورزش و بهطور کلی در جامعه ما، حاشیه بر متن غلبه کرده است. همین فضای مجازی را ببینید؛ انگار هر کسی که بیشتر حاشیه داشته باشد طرفداران بیشتری پیدا میکند و کسی که معقولتر است مورد کمتوجهی قرار میگیرد.
پس معتقدید این حاشیهها از متن جامعه به ورزش سرایت کرده. ریشه این مسائل کجاست؟
ریشهاش به مسائل فرهنگی مربوط میشود. اگر بخواهم درباره فضای ورزش که موضوع تخصصی من است صحبت کنم باید بگویم فرهنگسازی فقط در حد شعار بوده و در زمینه فرهنگی کار چندانی انجام نشده است. در همه جای دنیا فرهنگسازی از مدارس و توسط آموزش و پرورش شروع میشود. من در خیلی از کشورهای جهان بازی کردهام. مثلا فاصله تماشاگر با زمین فوتبال در انگلیس چند متر بیشتر نیست، اما هیچ مسئلهای پیش نمیآید.
تدوین قوانین سفت و سخت هم میتواند بستر فرهنگی ایجاد کند. من دو بار در زندگیام زیاد امضا داده ام؛ یکی هنگام عقد و یکی هم زمانیکه با تیم لاتزیو در ایتالیا قرارداد بستم. هر کدام از این امضاها مرا بهعنوان بازیکن متعهد میکرد. نتیجهاش این میشد که طبق قرارداد صبح از طرف باشگاه ما را به محل تمرین میبردند، همانجا ناهار میخوردیم و استراحت میکردیم و بعد از تمرین نوبت عصر هم صرف و شام بود و به خانه برمیگشتیم، درحالیکه در لیگ ایران، بازیکن فقط یک قرارداد سه برگی دارد و اصلا معلوم نیست به حق و حقوقش ابتداییاش برسد یا نه.
زندگی در چنین فضایی کسالتبار نیست؟
وقتی پشتسر هم از کشورهای مختلف پیشنهاد داشتم، در ایران ماندم، چون عاشق تهرانم و تاوان آن را میدهم. وقتی از ایتالیا برگشتم از بهترین تیمهای اسپانیا پیشنهاد داشتم و در سال 2002 یک تیم آمریکایی پیشنهاد قرارداد همراه با گرین کارت و اقامت دائم را داد، اما من تهران را با همه شلوغیها و ترافیکش دوست دارم. شاید اگر زمان به عقب برگردد باز همه پیشنهادهایم را رد کنم.
کمی در مورد خودتان صحبت کنیم. آدم جاهطلبی هستید؟
تردید نکنید راز موفقیت همه انسانهای موفق، میل آنها برای پیروزی و بازنده نشدن است. معتقدم حتی وقتی در شنا هم با رفیقم کورس میگذارم نباید بازنده باشم. در پینگ پنگ هم نباید ببازم. وقتی یکبار ببازی در مراحل بعدی زندگی هم بازنده میشوی. این را میگویند جاهطلبی. خیلی مهم است که ذهن برنده داشته باشی.
پس خودتان را بازیکن و مربی برنده میدانید؟
حتما همینطور است. من با مربیانی زیادی از مارکو سراتو، سرمربی تیم ملی برزیل که قهرمان جهان شد گرفته تا سرمربی تیم ملی ایتالیا و مربیان موفق ایرانی مثل حسین شمس و محمدحسن انصاریفرد کار کردهام. اگر از هر کدام یک نکته یاد گرفته باشم و دنبال علم مربیگری هم رفته باشم یک مربی برنده میشوم و همیشه این باور را در ذهن بازیکنانم تقویت کردهام.
با این جاهطلبی ذاتیای که دارید چرا از فرصت بازیکردن در بهترین تیمهای دنیا استفاده نکردید؟
از کدام فرصت استفاده نکردم؟
مثلا ماندن در لاتزیو و انتقال به تیمهای بزرگتر.
من اسمش را اشتباه حرفهای میگذارم، اما پشیمان نیستم، چون همانطور که گفتم عاشق تهرانم و میخواهم اینجا زندگی کنم. شاید شلوغی و ترافیک تهران خیلیها را عاصی کند، اما من این شلوغیها را دوست دارم و آن را با گرینکارت آمریکا عوض نمیکنم. البته در ایران پول خوبی میگرفتم و مالیاتش را هم میدادم. مثلا پاداشی که از فولاد ماهان اصفهان گرفتم از بازیکنان استقلال و پرسپولیس بیشتر بود. علاوه بر اینکه در کشور خودم عزت و احترام هم داشتم.
این هم از خوش شانسی شما بود که در سالهای قبل، تحت فشار تحریمها نبودیم و پولهای کلانی در فوتبال و فوتسال رد و بدل میشد.
وضع اقتصادی کشور در آن مقطع بد نبود و تیمها حامیان مالی خوبی داشتند. آن موقع باشگاهها با شرکتهای بزرگ مثل سونی قرارداد میبستند، اما الان تن ماهی را روی پیراهن بازیکنان تبلیغ میکنند. یکبار که داشتم فیلم بازیهای 15 سال قبل مسابقات فوتسال را میدیدم، دور تا دور زمین را تبلیغ محصولات خارجی پوشانده بود، اما حالا رب گوجه فرنگی تبلیغ میکنند.
میگویند عادتهای عجیب و غریبی دارید؟
کار ایتالیاییهاست. وقتی با لاتزیو قرارداد بستم مرا بردند پیش کرانیوتی که یکی از مدیران ارشد باشگاه بود. کرانیوتی گفت 3 هفته گذشته و یک باخت و 2 مساوی داریم و قدم تو میتواند خوش یمن باشد و خودت هم فرشته نجات ما باشی. گفت اگر این هفته با حضور تو ناپولی را ببریم برای ما خوش یمن میشوی. من در آن بازی 3 گل زدم و 4 بر 3 برنده شدیم. بعد از این بازی با همان پایی که 3 گل به ناپولی زده بودم وارد زمین مسابقه میشدم و باز هم گل میزدم. حتی با لباسی که برنده میشدیم میخوابیدم، چون به این باور رسیده بودم که برایم خوشیمن است.
این رویه را بعد از بازگشت به ایران هم کنار نگذاشتید. درست است؟
بله، مثلا وقتی در تیم دبیری تبریز بازی میکردم یک شورت ورزشی پاره داشتم و همیشه با همان بازی میکردم، چون برایم خوشیمن بود. این رویه به بازیکنان تیم ملی هم سرایت کرده بود. در جام جهانی آرژانتین بچهها در همه مسابقات با یک لباس ورزشی بازی کردند و برای از بین رفتن بوی پیراهنها اسپری خوشبوکننده میزدند، چون باورشان این بود که لباسها برای ما خوشیمن است. مثلا مصطفی نظری که دروازهبان تیم ملی بود با همان حولهای که وارد زمین شده بود به رختکن برمیگشت.
این شگردها تأثیری در نتایج تیم ملی داشت؟
تأثیری نداشت، چون خرافات پایه و اساس علمی ندارد و باور انسانها را نشانه میگیرد.
اما هنوز از این باورها دست نکشیدهاید. مثلا شنبهها برای شما مهم است.
اگر شنبه را خوب شروع کنی تا آخر هفته خوبی. فقط خدا نکند که یک وقت اینها جواب ندهد. برای همین همیشه بهدنبال اتفاقات خوب میدوم.
میگویند موقع سال تحویل هم در خیابان میدوید.
به محض اینکه صدای توپ آغاز سال را میشنوم با بچههایم ماچ و بوسه میکنم و کتانی میپوشم و میروم در خیابان میدوم، چون معتقدم اگر از اول سال ورزش کنم تا آخر سال زندگیام با ورزش عجین خواهد شد.
شنیدهایم به انجام کارهای ترسناک هم علاقه دارید.
بیشتر به کارهای هیجانی علاقه دارم و برای همین شهربازی بسیاری از شهرهای جهان را تجربه کردهام. سالها قبل قرارداد 26 روزهای با تیم شنزن چین بستم و در قراردادم قید کردم محل اقامتم باید در بهترین هتل، با امکانات عالی باشد. وقتی به چین رفتم در هتل مجللی که چسبیده به هنگکنگ بود مستقر شدم. یک شب به رئیس باشگاه گفتم میخواهم به شهربازی بروم و بازی خطرناک سوار شوم. رئیس باشگاه چینی که صاحب یک شهربازی بزرگ هم بود ساعت 9 شب من و مدیر برنامههایم را به شهربازی برد. ترن هوایی شهربازی به حدی ترسناک بود که هنوز از یادم نرفته است.
تا چند سالگی فوتسال بازی میکنید؟
من 43 سالهام و یقین دارم که سن یک عدد است. تا وقتی از خودم راضی باشم فوتسال را ادامه میدهم. یکی از آرزوهایم این است هر اتفاقی که در انتظار من است در محیط ورزش رخ بدهد.
وحید شمسایی بیش از 10 سال آقای گل فوتسال جهان بود، اما این عنوان را در سال 1396 و بعد از آنکه بنا به دلایل نامعلومی با تیم ملی وداع کرد از دست داد و حالا فالکائو برزیلی با 8 گل زده بیشتر آقای گل جهان است. شمسایی مدتهاست خودش را برای بازگشت هر چند موقت و تصاحب دوباره این عنوان آماده کرده و بهزودی شاهد گلزنی او با پیراهن تیم ملی خواهیم بود.
برزیلیها خیلی تلاش کردند تا سند آقای گلی جهان را به نام فالکائو بزنند، اما خود این بازیکن هم انگیزه شخصی دارد. چقدر از او شناخت داری؟
من سالها روبهروی فالکائو بازی کردهام و شناخت خوبی از او دارم. فالکائو یکی از بهترین بازیکنان تاریخ فوتسال است و تاکنون 4 بار با تیم ملی برزیل خداحافظی کرده، اما هر بار برای عبور از رکورد من، او را برگرداندهاند. این نشان میدهد چقدر در کشورش مورد حمایت قرار دارد. من از سال 2012 بنا به دلایلی در تیم ملی بازی نکردم، اما فقط تحت فشار رسانهها و برای رفع مسئولیت آمدند دنبال من؛ و حالا هم بعد از ابراز تمایل برای پسگیری عنوان آقای گلی در برنامه پرمخاطب عصر جدید، قضیه بازگشت شما به تیم ملی جدی شده.
در برنامه عصر جدید داشتم درباره شکست و پیروزی در زندگی صحبت میکردم و بهطور ناخودآگاه درباره رکورد آقای گلی هم حرف زدم. هر چند من عنوان آقای گلی را از مردم گرفتم و این عنوان را هم برای آنها میخواهم. مردم خیلی پیگیری میکنند و من هم باید جوابگوی آنها باشم. ما ایرانیها برای کشورمان همه کار میکنیم و به این پرچم اعتقاد داریم. با همه سختیها و کاستیها و نامهربانیها طبیعی و غیرطبیعی هم میسازیم، چون عاشق ایرانیم.
البته تصاحب عنوان آقای گلی جهان و ورود به کتاب گینس افتخار بزرگی است و احتمالا انگیزه شخصی هم دارید.
این عنوان 10 سال در اختیار من بود و به نام ایران ثبت شد. الان هم اگر عنوانم را پس بگیرم یا بنا به هر دلیلی امکانپذیر نباشد خدا را شکر خواهم کرد. همین که بیش از 93 درصد مردم رأی به بازگشتم به تیم ملی میدهند یعنی سرباز خوبی برای کشورم بودهام. من 8 دوره آقای گل و 7 سال بازیکن سال آسیا شدم، بهترین بازیکن لیگ ایتالیا شدم، کاپیتان تیم منتخب جهان بودم و عنوان بهترین بازیکن جهان را داشتم، اما این عناوین ماندنی نیست.
الان وقتی به خانه میروم علاقهای به دیدن کاپها ندارم، اما احترام مردم برایم یک افتخار ابدی و باارزش است. در همه این سالها حتی یک ریال بابت موقعیتی که در تیم ملی داشتم نصیبم نشد و تنها دعای خیر مردم را داشتم. الان هم فدراسیون فوتبال و کمیته فوتسال پیگیر ترتیب دادن چند بازی دوستانه است تا برگردم و عنوان آقای گلی را برای کشورم کسب کنم. کاری که برزیلیها مدتها قبل برای فالکائو کردند. آنها 4 بازی دوستانه با جزایر سلیمان و کاستاریکا ترتیب دادند تا 8 گل دیگر بزند و از رکورد من عبور کند.
اختلاف رکورد شما با فالکائو چند گل است؟
فالکائو 8 گل از من بیشتر زده و اگر 9 گل دیگر بزنم آقای گل جهان میشوم. جالب است که برای عبور از رکورد فالکائو باید به اندازه شماره پیراهنم گل بزنم.
اگر فالکائو دوباره به تیم ملی برگردد و گل بزند تکلیف چیست؟
مسئله من بروبیا نیست. حرف من این است که وحید شمسایی با پول بیتالمال صاحب افتخار شده و حالا در این بزنگاه نباید گذشته را به راحتی فراموش کرد. این مسئله شخصی من نیست. نباید یادمان برود که علی دایی در فوتبال، علیرضا دبیر و علیرضا حیدری و رسول خادم در کشتی و موسویها و معروفها در والیبال، ایران را سربلند کردند. یادمان نرود که هادی ساعی پرافتخارترین ورزشکار المپیکی ایران است و محمد بنا برای کشتی فرنگی چه کار کرد. درست است که سفیران سیاسی از بین دیپلماتها انتخاب میشوند، اما ورزشکاران، سفیران اصلی ما هستند.
کارهای مقدماتی برای برگزاری چند بازی دوستانه انجام شده؟
من هر روز یک خبر تازه میشنوم، اما میدانم کمیته فوتسال دنبال برگزاری چند بازی دوستانه است. مسئولیت این کار با فدراسیون فوتبال است، اما در این چندماه بیش از 20 نفر به من گفتهاند همه هزینهها و امکاناتشان را برای بازگشت من به تیم ملی و کسب عنوان آقای گلی مهیا میکنند.
زمان بازیهای دوستانه مشخص شده؟
آنطور که شنیدهام، مکاتبه با فدراسیون فوتبال قطر انجام شده و قطر یکی از تیمهایی است که شهریورماه امسال برای انجام بازی دوستانه به ایران میآید. پس تیمهایی انتخاب میشوند که قرار است به قول معروف کیسه گل ما باشند.
اگر اینگونه باشد هم کار بدی نکردهایم. مگر فالکائو به جزایر سلیمان گل نزد؟ من که قبلا بارها به برزیل و ایتالیا و اسپانیا و پرتغال و آرژانتین گل زدهام، حالا چند گل هم به قطر بزنم اتفاقی نمیافتد.
این یکی دو بازی جنبه نمادین دارد یا برای شما جدی است؟
اتفاقا خیلی هم باید جدی باشد. وقتی فدراسیون فوتبال در این بحران اقتصادی هزینه میکند چرا نباید فرصتی که برایم مهیا شده را جدی بگیرم؟ سعی میکنم در همان بازی اول آنقدر گل بزنم که کار تمام شود.
شما در خیلی از شهرهای ایران بازی کردهاید. دوست دارید بازیای که قرار است در تاریخ فوتسال ایران ثبت شود در کدام شهر باشد؟
در اصفهان و تبریز افتخارات زیادی کسب کردهام. در قم و ساری و اهواز هم قهرمان شدهام و در ورامین و مشهد روزهای خوبی داشتم، اما همه جای ایران سرای من است. برایم فرقی ندارد در کدام شهر عنوان آقای گلی را پس بگیرم.
.: Weblog Themes By Pichak :.